جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت الله محمدفاضل بابلی استرآبادی

حوزه/ در جای جای ایران اسلامی عالمان فرهیخته و اساتید فرزانه ای را می توان یافت که با چشم پوشی از مزایای حضور در حوزه علمیه قم، در گوشه ای از وطن اسلامی رحل اقامت افکنده، با تدریس و تربیت شاگردان و نشر معارف نورانی آل اللّه صلوات اللّه علیهم، رسالت خویش را در خدمتگزاری مکتب اهل بیت علیهم السلام به خوبی انجام داده اند...

«حوزه»/ در جای جای ایران اسلامی عالمان فرهیخته و اساتید فرزانه ای را می توان یافت که با چشم پوشی از مزایای حضور در حوزه علمیه قم، در گوشه ای از وطن اسلامی رحل اقامت افکنده، با تدریس و تربیت شاگردان و نشر معارف نورانی آل اللّه صلوات اللّه علیهم، رسالت خویش را در خدمتگزاری مکتب اهل بیت علیهم السلام به خوبی انجام داده اند. آشنایی با چهره تابناک این خادمان صدیق اسلام و قرآن، و همچنین آگاهی از تجربیات گرانسنگ و نصایح مشفقانه ایشان می تواند روشنی بخش مسیر حوزویان به ویژه طلاب و فضلای جوان در خدمت به مکتب اهل بیت علیهم السلام باشد. عالم ربانی و استاد عالی قدر، آیت اللّه شیخ محمدفاضل بابلی، مسئول حوزه علمیه فیضیه شهرستان بابل، از جمله این فرزانگان است که روز گذشته پس از عمری تلاش و فداکاری برای خدمت به ساحت قدسی اهل بیت(ع) دار فانی را وادع گفت.

خبرگزاری «حوزه» ضمن تسلیت رحلت این استاد پارسا و زاهد، گفت و گوی هفته نامه افق حوزه در سال 1387 با تولیت و مدیر فقید مدرسه علمیه فیضیه بابل مرحوم آیت الله محمدفاضل بابلی استرآبادی را تحت عنوان حوزه های علمیه، دیروز، امروز و فردا باز نشر می کند.

*با تشکر از فرصتی که به این گفت وگو اختصاص دادید، لطفا شمه ای از دوران زندگی و تحصیلات خود را بیان فرمایید؟

بنده، محمد فاضل هستم و در سال 1314 شمسی در شهر نجف اشرف متولد شدم. پدرم، حاج شیخ نجف علی فاضل استرآبادی، عالمی بزرگوار و زاهد بود که بسیاری از مجتهدین طراز اول نجف و ایران از شاگردان ایشان بودند و در زمان مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، در نجف، خارج فقه و اصول تدریس می کردند.

ما در دو مرحله به ایران هجرت کردیم؛ یکی سال 1326 شمسی بود، که چند سالی در ایران ماندیم و سپس مجدداً به نجف اشرف برگشته و بقیه دروس سطح و خارج را در آنجا فرا گرفتیم؛ مرحله دوم، سال 1354 بود که با خانواده به ایران هجرت کردیم. این دوران، مقارن با شکل گیری انقلاب اسلامی بود و بنده نیز در آن حضور و نقش داشتم؛ به گونه ای که منزل و مسجد ما در شهرستان بابل، پناهگاه جوانان و انقلابیون بود. بعد از انقلاب هم در اولین دوره مجلس شورای اسلامی حضور داشتم. از سال 1362 به تدریس و مدیریت در یکی از حوزه های علمیه روستاهای نزدیک بابل مشغول شدم که تاکنون ادامه داشته و الحمدلله موفقیت نسبی هم حاصل شده است.

* از محضر چه اساتیدی بیشترین بهره را بردید؟آیت الله محمدفاضل بابلی استرآبادی

زمانی که در نجف اشرف بودم، از محضر40 نفر از بزرگان بهره بردم، ولی حدود 14 نفر از آنها بیشترین تأثیر علمی و معنوی روی بنده داشتند. من هر روز این چهل استاد را به اسم یاد نموده و برای آنان طلب مغفرت و علو مقام می نمایم. یکی از اساتیدی که بیشترین استفاده را از ایشان بردم، شیخ عبداللّه کلاهی بود که در مدرسه آخوند خراسانی نجف حجره داشت و برای بنده زحمات بسیاری کشید. هم چنین مرحوم پدرم در ادبیات و منطق استادم بود. دیگری مرحوم آیت اللّه کوهستانی پدرخانم بنده بود که حق بزرگی بر من دارد. در نزد حاج میرزا حسن صافی اصفهانی و حاج شیخ غلامرضا باقری اصفهانی، لمعه را تلمذ کردم. از شهید مدنی تبریزی نیز لمعه را فراگرفتم و در درس اخلاق ایشان هم شرکت می کردم. نزد مرحوم حاج شیخ مجتبی لنکرانی مکاسب را خواندم. اندکی از درس های خارج را نزد آیت اللّه العظمی سید محمود هاشمی شاهرودی قدس سره تلمذ کرده و در محضر آیت اللّه حاج میرزا باقر زنجانی، یک دوره اصول و خارج فقه مکاسب را خواندم. سپس به درس اصول و فقه آیت اللّه العظمی خویی قدس سره رفته و حدود 20 سال در دروس ایشان حضور یافتم. بعد از این بزرگواران در درس خارج حج آیت اللّه العظمی حکیم قدس سره حضور یافتم و از درس های مرحوم آیت اللّه العظمی حاج سید عبدالاعلی سبزواری نیز بهره های زیادی بردم. در درس های رجال و حدیث مرحوم آیت اللّه حاج آقابزرگ تهرانی نیز شرکت کردم و در مدت اقامت کوتاه خود در قم، اندکی از درس آیت اللّه العظمی محقق داماد، فیض بردم. در درس های اصول و فقه حضرت امام رحمةاللّه علیه در قم و نجف نیز شرکت می کردم؛ ایشان از نظر علمی و فکری در من بسیار نفوذ داشتند. هم چنین در درس منظومه سبزواری آیت الله حاج میرزا مسلم ملکوتی شرکت می کردم که ایشان نیز به بنده خیلی محبت داشتند.

* اگر خاطره ای از اساتید و علمای گذشته آیات عظام کوهستانی، خویی و حضرت امام و ... دارید، بفرمایید؟

اساتید بنده از نظر علم، تقوا، عمل، زهد و سایر کمالات علمی و معنوی، از بزرگان بودند و هر کدام طراوت منحصر به فردی داشتند. مرحوم پدرم عالم عمیقی بود که بسیار زاهدانه زندگی می کرد، به طوری که هنگام وفات، هیچ چیز برای ورثه به ارث نگذاشت؛ اگر چه در استان، شخصیت محبوبی بود و اموال زیادی به دستش می رسید؛ ویژگی ممتاز ایشان، همت والا در تربیت علمی و اخلاقی جامعه بود، به طوری که مثل ایشان ندیدم. با مردم ارتباط خوبی داشته و از نزدیک به مشکلات مردم رسیدگی می کردند. در جلسات هفتگی علاوه بر یاد دادن مسایل و احکام، افرادی را نیز جهت تعلیم این مسایل تربیت می کردند. از فردی که ارتباط خوبی با پدرم داشت، سؤال شد: چرا با آقای فاضل رفت و آمد داری؟ گفت: او پذیرا است؛ چون یک شب مسئله ای برایم پیش آمد، با خود گفتم اگر کسی جوابگو باشد، آقای فاضل است. وقتی به منزل او رفتم، خودش آمد و مرا به داخل خانه برد ایشان در جلوی در، جواب هیچ کس را نمی داد و این کار را بی احترامی به دیگران می دانست، در آن دیدار بعد از اینکه مسئله ام را پرسیدم، ایشان با خوش رویی جواب دادند و این گفت وگوی صمیمی تا نماز صبح طول کشید.

شخصی به نام حاج حسن ثاقب به نزد پدرم آمد و گفت: پسرم به مسایل دینی خیلی بی رغبت شده؛ پدرم گفت: او را پیش من بفرست. گفت: شما را قبول ندارد و اینجا نمی آید. پدرم گفت: غروب یک قرص نان به او بده تا برای من بیاورد و او نیز همین کار را کرد. ایشان در اولین برخورد، رفتاری با آن جوان کرد که فردای آن روز خود آن جوان به تکاپو افتاد تا برای آقا نان بیاورد و به این بهانه دوباره ایشان را ملاقات کند. با تکرار این ملاقات ها، آن جوان منقلب گردید و به همه چیز پای بند شد. ایشان با دیگر جوانان نیز این گونه بود و آنها را طوری تربیت می کرد که جوانان معتدلی بار می آمدند. خاطره دیگرم درباره مرحوم آیت الله کوهستانی است که همیشه به یاد خدا و اهل ورع و احتیاط بود. لباسی که می پوشید و خوراکی که می خورد، همه از کشت زمین خودش بود؛ چون رضاخان ملعون زمین های مردم را غصب کرده بود، مردم هم راضی نبودند، لذا از هر محصولی که از آن زمین های مشکوک به دست می آمد، پرهیز می کرد و حتی در عبور از جاده ها نیز احتیاط می کرد. ایشان بسیار سخاوتمند بود. اولین حوزه ای که در استان تأسیس شد، مدرسه آیت الله کوهستانی در سال 1312 بود و بیشتر عالمان مازندران، تربیت یافته این مدرسه هستند، ایشان حوزه را با درآمد شخصی اداره می کرد و همیشه بر طلبه ها نظارت داشت و از هر نظر مراقب آنها بود.

خاطره دیگر در مورد آیت الله میرزا مسلم ملکوتی است که انسان عالمی هستند و اطلاعات بالایی درباره علوم حوزوی دارند؛ به من نیز لطف فراوانی داشتند و دارند. وقتی در نجف از ایشان تقاضای درس خصوصی کردم، پذیرفتند. خانه ایشان بیرون نجف بود و فاصله زیادی با ما داشت؛ لذا این درس زیاد ادامه پیدا نکرد. آیت الله العظمی سید محسن حکیم نیز شخصیت بزرگواری بود که از لحاظ متانت و احاطه به مسایل اطراف، خیلی شبیه حضرت امام(ره) بود؛ ایشان همیشه قبل از شروع درس، دو رکعت نماز می خواند. از ویژگی های آیت الله العظمی سید عبدالاعلی سبزواری هم می توان به امام جماعت بودن در همه نمازهای یومیه اشاره کرد؛ همیشه نوافل ظهر و عصر را می خواند و علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات به انجام مستحبات و ترک مکروهات نیز همت داشت.

*خاطراتی از حضور طلاب و علمای گذشته در مدرسه فیضیه بابل را بیان فرمایید؟مدرسه علمیه فیضیه بابل

این مدرسه حدود 12 طلبه شهید دارد که در میان آنها شهید سید حسین رضاپور و شهید گلیکانی، ممتاز بودند؛ این دو نفر در ادب، اخلاق، نماز شب خواندن و تواضع، سرآمد و از لحاظ علمی بسیار تلاش گر بودند؛ دیگر طلبه ها نیز از لحاظ درسی و اخلاقی خوبند. اکثر آنها هنگام سحر برای مناجات و اقامه نماز شب در مسجد مدرسه حضور دارند و در وقت سحر مسجد از حضور طلبه خالی نیست؛ این فضا نشان از همت والا و شایسته آنها دارد و ما را به آینده امیدوار می کند.

*از سوابق تدریس و تألیفات خود بفرمایید؟

بنده در دوران تحصیل هر درسی را که می خواندم، همان را تدریس می کردم. درس مطول را خصوصی می گفتم و سیوطی را به صورت رسمی از طرف مدرسه تدریس می کردم. در مجلس شورای اسلامی هم برای بسیاری از افراد، رسائل و تحریر می گفتم. در مورد تألیفات نیز باید بگویم که خیلی ذوق نوشتن، نداشته و ندارم و زبانم روان تر از قلمم می باشد، ولی با این حال کتابی به نام دعا و نیایش نوشته ام که چاپ شده ؛ شرح طهارت لمعه کتاب دیگری بود که بسیار روی آن زحمت کشیدم. رساله کوچکی هم راجع به اربعین حسینی نوشته ام؛ چون از برخی افراد شنیده بودم که در روز 20 صفر جز ورود جابر به کربلا اتفاقی نیفتاده و آمدن اهل بیت علیهم السلام افسانه بوده ؛ لذا بنده در آن کتاب مستندات آمدن اهل بیت علیهم السلام را آورده و افسانه بودن آن را رد کرده ام. کتاب کوچکی هم درباره نوروز نوشته ام که چاپ شده و در آن گفته ام نوروز به عنوان یک روز ملی معتبر است، اما یک عید اسلامی نیست. انگیزه تألیف این کتاب تعدیل کردن توجه به این مراسم ملی بود، چون به قدری اوج گرفته بود که اعیاد اسلامی، مانند قربان و غدیر که بسیار پیش خداوند عزیز هستند، تحت الشعاع آن قرار گرفته بودند و کم کم به فراموشی سپرده می شدند. اخیراً هم کتابی تاریخی تحلیلی در مورد عاشورا نوشته ام که تقریبا در حال اتمام است. در این کتاب حرف های تازه ای دارم که ممکن است بعضی ها قبول نکنند؛ الان نیز در حال بازنگری و اصلاح آن هستم. مقالاتی هم دارم که در بعضی مجلات چاپ شده است و در موضوعات گوناگون اسلامی هستند.

* در مورد سوابق تبلیغی و مبارزاتی پیش از انقلاب اسلامی خود بفرمایید؟

شرایط نجف طوری بود که به مسئله تبلیغات خیلی ضعیف رسیدگی می شد. بنابراین به فکر چاره افتادیم و بنده به دوستان گفتم که وسیله نقلیه ای تهیه کنیم و شب های جمعه برای تبلیغ و ارشاد دینی مردم به روستاهای اطراف نجف برویم. مرحوم آیت الله حکیم به این کارها توجه زیادی داشت، لذا پیش ایشان رفتیم و خواسته خود را مطرح کردیم. ایشان پذیرفته و ماشینی را در اختیار ما قرار دادند و کار ما شروع شد. مردم از این جریان خوشحال شدند و استقبال خوبی هم کردند؛ ما نیز راضی بودیم تا این که فشار حزب بعث بر روحانیت شروع شد و این کار تعطیل گردید. وقتی هم که به ایران آمده و در بابل ساکن شدیم، پیشنهاد کردیم دست به دست هم دهیم و با همکاری خیّرین بابل، به فقرای شهر کمک کنیم؛ بنده پیشنهاد کردم؛ اول وضع متکدیان شهر را بررسی می کنیم، اگر نیازمند بودند، کمکشان کنیم و اگر نیازمند نبودند، جلوی فعالیت آنها را بگیریم. از کارهای فرهنگی دیگری که پیش از انقلاب در بابل انجام دادیم، تشکیل گروه امربه معروف و نهی از منکر بود. این گروه با گشت زنی در سطح شهر و برخورد محترمانه و مؤدبانه با مردم، ناهنجاری های ظاهری جامعه در مورد حجاب و ... را متذکر می شدند که فواید زیادی در پی داشت. از دیگر کارهای بعد از انقلاب یک کار امنیتی بود؛ وقتی شب 22 بهمن 57، رئیس شهربانی به روحانی ها پیام داد که بیایید و اسلحه ها را تحویل بگیرید، ما بعد از اطمینان از عدم توطئه آنان، رفتیم و مراکز مختلفی را که تجهیزات نظامی داشتند تحویل گرفتیم و مصمم شدیم امنیت شهر را حفظ نموده و از شهر و بازارها حفاظت کنیم. لذا بعد از تحویل تجهیزات، از مراکز مربوطه درخواست نیرو کردیم که اوضاع شهر را کنترل کنند تا بدین وسیله از ورود و خروج اسلحه و اقدامات ضد امنیتی توسط گروه های ضد انقلاب جلوگیری گردد و شهر به هرج و مرج کشیده نشود؛ وقتی هم کمیته انقلاب اسلامی تشکیل شد، برای فعالیت از همین سلاح ها استفاده کردند. کار فرهنگی دیگری که شروع کردیم، تأسیس مدرسه غیرانتفاعی خواهران به صورت رایگان بود که از خواهران دیپلمه شناخته شده دعوت می کردیم تا در دوره دوساله احکام، نهج البلاغه، اخلاق و تفسیر شرکت کنند. این دوره ها دو بار تشکیل شد و اکثر افرادی که در این دو دوره تربیت شدند، در نهادهای مختلفی که به این گونه نیروهای خوب و فعال نیاز داشتند، مشغول گردیدند. در جریان انقلاب، خانه و مسجد محله ما، پناهگاه انقلابیون بود. به همین علت ساواک چندین بار به من هشدار داد که به مسجد نروم، اما بنده قبول نکردم و گفتم، اگر شما درب مسجد را ببندید نمی روم، ولی به نفع شما است که این کار را نکنید، چون مردم بیشتر جری می شوند و این برای شما خوب نیست. چندین بار هم ساواک مرا احضار کرد تا بالاخره یک بار رفتم و چند ساعتی نیز در بازداشتگاه بودم. بسیاری از مواقع، سربازان فراری را پناه می دادیم و به متحصنین رسیدگی می کردیم، البته همه این برکات، ثمره و نتیجه تلاش های آیت الله روحانی بود. ایشان خیلی شجاع و صریح عمل می کردند، و برای همین چندین بار دستگیر و زندانی شدند، و حتی ایشان را به زندان های تهران بردند؛ ما نیز سکوت نکردیم و برای آزادی ایشان هر کاری از دست مان برمی آمد، انجام دادیم؛ مثلا چندین روز بازار را تعطیل کردیم؛ وقتی حکومت از ما خواست که بازار را باز کنیم، گفتیم تا ایشان آزاد نشود، بازار تعطیل است. آنها بر ادامه زندان و آزاد نکردن آیت الله روحانی پافشاری می کردند، ما نیز در مقابل تهدید می کردیم و... . بعد از انقلاب هم طراحی راهپیمایی ها در خانه ما انجام می شد، به طور کل، روحانیت بابل منسجم و متحد بودند و شهرستان بابل کمترین آشوب های بعد از انقلاب را داشت.

*چه تفاوت های میان طلاب گذشته و حال وجود دارد و به نظر حضرتعالی طلاب جوان امروز به چه امری باید بیشتر اهتمام داشته باشند؟آیت الله محمدفاضل بابلی استرآبادی

تفاوت ها طبیعی است، ولی بنده وضع کنونی را نسبت به 50 سال پیش، رو به رشد می دانم. صبر و استقامت و تحصیل طلبه های امروزی بهتر شده، هر چند بازدهی کم شده ؛ ما اصلا نباید مقایسه کنیم، بلکه باید به وظایف خود عمل کنیم، اهتمام امروز طلاب نیز باید در جهت رفع نیازهای معنوی مردم باشد. در همین راستا وظیفه روحانیت بیشتر از هر صنفی است و برای انجام شایسته این وظیفه خطیر باید خود را مجهز به علوم اهل بیت علیهم السلام کنند. مسئولیت یک روحانی بیشتر از پزشک یا مهندس است، زیرا او مسئول بهداشت و آسیب های اجتماعی مردم است. در این مسئله، پزشک یا مهندس در صورتی مسئولند که افراد به آنها رجوع کنند، ولی روحانی نباید منتظر بماند مردم به او رجوع کنند، بلکه باید همیشه مسایل و مشکلات مردم را رصد کند و جویای امور روزمره آنان باشد؛ به همین علت باید مجهز به سرمایه های علمی باشد تا بتواند جامعه پیرامون خود را نیز مجهز کند.

*اخلاق در حوزه را چگونه ارزیابی می کنید و چه تفاوت هایی میان درس اخلاق در حوزه گذشته و حوزه کنونی وجود دارد؟

بنده وضعیت اخلاق در حوزه امروز را مناسب نمی دانم و دروس اخلاق متداول را هم ضروری نمی دانم، چرا که اخلاق امری است فرا درسی. فضای حوزه باید طوری باشد که طلبه ها به سمت اخلاق و معرفت رهنمون شوند و این فضا باید از طرف کادر مدرسه اعم از مدیر، معاون، اساتید و ... فراهم شود؛ به گونه ای که هیچ عنصری از عناصر فضاساز اخلاقی مدرسه به خودش اجازه ندهد که دیر به نمازش بیاید و یا در انجام عبادات سستی کند و یا کارهایی انجام دهد که زیبنده روحانی نیست، چون طلاب از عوامل مدرسه الگو می گیرند و رفتار کادر علمی، آموزشی و اداری مدرسه در آنها تأثیر می گذارد.

*چه توصیه ای برای مبلغین، خصوصاً مبلغین طرح هجرت دارید؟

تبلیغ، رسالت اصلی روحانیت است که درس و تحصیل مقدمه تبلیغ اند. برای این که طلبه ای در تبلیغ زبانی و قلمی خود مؤفق باشد، باید عملکرد او از لحاظ علمی و عملی، تبلیغ باشد تا تبلیغات غیر عملی او نیز تأثیرگذار گردد. مبلغ باید طبق سیره انبیای الهی با حوصله بوده و در کار خود تلاش نماید و برای این که از تبلیغ سرخورده نشود، از مخاطبین، انتظار تربیت یافتگی، احترام و اجرت نداشته باشد. روحانی خوب مانند شمع روشنی است که خود باید ذوب شود تا مردم پروانه وار دور شمع وجود او جمع شوند. مصداق بارز در این مطلب، رفتار حضرت امام(ره) بود که به خاطر مردم مصائب بسیاری را به جان خریدند. مردم هم متقابلاً پاسخ خوبی داده و خودشان را فدای حضرت امام(ره) کردند. مبلغ باید برای یاد دادن احکام و آموزه های اهل بیت علیهم السلام مصرّ باشد و سختی های مسیر را تحمل نماید و فقط به انجام رسالت الهی خود فکر کند.

* حوزه های امروز را چگونه ارزیابی می کنید و چه تفاوت هایی با گذشته دارد؟

می توان گفت وضع طلاب به تناسب شرایط امروز فرقی نکرده و شاید بتوان گفت طلبه امروز ساده تر از طلاب 50 سال پیش زندگی می کند؛ وقتی طلبه امروز وارد حوزه می شود به تمام خوشی های اطراف خود پشت می کند و در حجره های محقر ساکن شده و از فضاهای تفریحی فراوان چشم پوشی می کند، در حالی که طلبه های گذشته اگر در آن گونه حجره ها ساکن می شدند و از تفریح باز می ماندند، چیزی را از دست نمی دادند، چون وضع رفاهی و معیشتی طلاب در آن زمان با وضع معیشتی اجتماع و خاستگاه آنها تفاوتی نداشت و طلبه وقتی وارد حوزه می شد به هیچ چیزی پشت نمی کرد و از هیچ رفاهی چشم پوشی نمی نمود. پس واضح است که کار طلبه امروز با ارزش تر از کار طلبه دیروز است. لذا چون گذشت و ایثار طلبه های امروز بیش از گذشته است و نظارت بیشتری هم روی آنها می شود، باید بازدهی درسی آنها نیز بالاتر باشد؛ به طور کلی می توان گفت که وضع مالی طلبه های امروز بهتر از دیروز نیست ولی از نظر رسیدگی و نظارت بهتر است و نیاز به تقویت دارد.

* از نظر حضرتعالی ویژگی های برجسته یک طلبه خوب در زمان کنونی چیست؟

از نظر درسی، طلبه برجسته آن است که بیش از گفته های کلاس، اطلاعات داشته باشد؛ یعنی باید آنچه استاد می گوید، یاد بگیرد و مازاد بر آن را از دیگر اساتید بیاموزد، متن کتاب ها را خوب بفهمد و از شرح و حاشیه دیگر کتاب ها، چیزهای اضافی بر متن یاد بگیرد. از نظر اخلاقی نیز باید سرآمد بوده و ملتزم و مشتاق به واجبات و مستحبات خصوصا نماز شب باشد. از خواندن قرآن، مباحثه کردن، نوشتن مطالب مفید و مطالعه خسته نشود و همیشه کتابی به همراه داشته باشد که در مواقع لزوم مطالعه کند. به امور مالی قانع باشد. ساده زیست بوده و از رفاه و آسایش گریزان باشد و به امور مادی طمع نکند. برای خدمت رسانی به مردم آماده بوده و در این راستا مصمم و خستگی ناپذیر باشد و هیچ موقع آرام نگیرد. در مواجهه با مسایل پیرامون خود صبور و حلیم باشد.

* نیازهای تبلیغی و وظایف طلاب را چه چیزهای می بینید؟

وظایف و نیازهای طلاب به مسئولیت آنها بستگی دارد. با توجه به این که طلاب امروز، علمای آینده و مدیران امنیت و حقوق جامعه هستند، وارثان انبیای الهی اند و باید بدانند انبیا به چه چیزهایی مجهز بوده و چه وظیفه و نیازهایی داشتند. روحانیان از نظر معنویات و آموزه های الهی و دینی باید حداقل در منطقه خودشان برترین افراد باشند و به نیازهای تبلغیی مانند اصول، فروع، اخلاق، آیات قرآن، تاریخ ائمه علیهم السلام، زندگی علما و بزرگان، مجهز بوده و مردم دار باشند و احساس کنند که هدایت مردم، رسالت ذاتی آنها است.

* فراگیری علوم روز را تا چه حدی برای طلاب ضروری می دانید؟

علوم روز لفظی است که دامنه وسیعی دارد. علوم حوزوی نیز شامل علومی است که با تجربه ها و عقول بشری در دسترس مردم قرار نمی گیرد و این وجه امتیاز حوزه است. حوزه های اسلام مخصوصاً حوزه های شیعه از هر جهتی خودکفا و بی نیازند؛ یعنی برای کتاب های درسی خود نیازی به غیرمسلمانان ندارند. حوزه به هیچ علمی خارج از اسلام نیاز ندارد، در حالی که علوم دانشگاهی این طور نیستند. حوزه به عنوان یک نهاد فرهنگی، چارچوب و مرز مشخصی دارد. انبیا آمدند تا بشریت را به آنچه که عقل انسان به زوایای آن نمی رسد، رهنمون شوند و علوم حوزوی نیز که برگرفته از علوم انبیا هستند در آیه یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة؛ آل عمران/164 خلاصه شده ؛ پس یادگیری علومی مانند پزشکی، مهندسی و ... برای افرادی مانند امام جمعه، مبلغ دینی و نماینده ولی فقیه، ضرورتی نداشته و اتلاف وقت است. مطالبی هم که از شاگردان امام صادق علیه السلام مانند جابربن حیان و ... در غیر علوم اسلامی نقل شده، تراوش های درس فقه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بوده، به گونه ای که وقتی شاگردان در ضمن درس از علوم دیگر سؤال می کردند، حضرت جواب می دادند، ولی کرسی خاص شیمی یا ... دایر نکرده بودند. حوزه امروز نیز که ادامه حوزه امام صادق علیه السلام است نیاز به تدریس برخی از علوم و فنون روز ندارد و پرداختن به اینها طلبه ها را از وظیفه اصلی طلبگی باز می دارد.

* پژوهش و تحقیق تا چه حدی برای طلاب ضروری است؟مدرسه علمیه فیضیه بابل

پژوهش باید از ابتدای تحصیل در حوزه شروع شود و همپای آموزش به جلو رود و برای آن سرمایه گذاری شود. قرآن هم در موارد متعددی با عناوینی مانند لعلکم تعقلون ... و لعلکم تتفکرون و ... این موضوع را مورد تأکید قرار داده است. اساتید باید به موازات پیشرفت تحصیلی طلبه ها، تحقیقاتی متناسب با سطح علمی از آنها بخواهند تا برای ورود در عرصه های علمی جامعه آماده شده و حرفی برای گفتن داشته باشند. من به کارهای پژوهشی بسیار علاقه مندم و همیشه نیز همگان را به این کار تشویق می کنم، اما متأسفانه به دلیل سنگینی برنامه های درسی، دست ما برای پژوهش بسته است، وقتی به طلبه می گوییم در مورد فلان موضوع پژوهش کن، می گوید نمی رسم ما هم نمی توانیم به او فشار بیاوریم، زیرا حجم دروس سنگین است؛ ولی به هر حال باید این مهم را محقق کرد و با امتیازات و تشویق های متعدد، طلبه ها را به این کار ترغیب کرد،چون طلبه با پس زمینه ها و پشتوانه های پژوهشی ممتاز می شود.

* اساتیدی که برای تدریس انتخاب می شوند، باید چه شاخصه های داشته باشند؟

استاد نقش مهمی در تربیت علمی و اخلاقی طلبه دارد. استاد باید به محتوای کل کتاب احاطه داشته و از بخش های مختلف آن آگاهی داشته باشد تا در طول تدریس خود دچار تناقض گویی در تدریس نشود. مثلا برای تدریس امروز نباید فقط کتاب طهارت لمعه را مطالعه کند در حالی که بر کتاب صلاة یا حج تسلط کافی ندارد. هم چنین باید با آیات و احادیث مرتبط به درس آشنا باشد. استاد باید برای شاگردان وقت بگذارد، قبل از شاگردان در کلاس حاضر شود و بعد از آنها از کلاس بیرون برود و خود را برای پاسخ گویی به سؤالات طلاب آماده کند. برخوردش با طلبه محترمانه و متواضعانه بوده و دچار غرور علمی نشود. وقت شناس و منضبط باشد و با عمل خویش وقت شناسی را به شاگردان نیز منتقل کند. در زندگی، زاهد و قانع باشد تا شاگردان نیز از رفتار استادشان درس زهد و قناعت یاد بگیرند. گاهی لباس های کهنه بپوشد تا اگر شاگردی لباس های خوب ندارد از استاد خجالت نکشد. استاد باید مصداق حدیث قدسی خداوند به حضرت عیسی علیه السلام و قالت الحواریون لعیسی: یا روح اللّه من نجالس، قال: من یذکرکم اللّه روِیته و یزید فی علمکم منطقه و یرغبکم فی الا~خرة عمله؛ کافی 1/39 باشد؛ یعنی طوری باشد که منطق و گفتارش علم و اخلاق شاگرد را زیاد کند، و دیدن او شاگرد را به یاد خدا بیندازد و عمل استاد، شاگرد را به آخرت مشتاق کند.

* به نظر حضرتعالی استاد در پیشرفت طلاب، تا چه حدی نقش دارد؟

در روایت داریم که خذوا العلم من افواه الرجال؛ بحارالانوار 2/105 و چون تبلیغ و تدریس استاد، چهره به چهره می باشد، روش او ماندگارتر از همه ابزارهای آموزشی است. شیوه برخورد، عمل، و بیان استاد، در گیرایی پیام نقش بسزایی دارد. مطمئناً افرادی که در کلاس استاد حاضر بوده اند، پیشرفت های بیشتر و مفیدتری داشته اند، شاید کسانی که به کلاس های درس اساتید نمی آیند، از نظر علمی پیشرفت کنند، اما با مشکلات حل ناشدنی فراوانی رو به رو می شوند. من در طول چندین سال تدریس خود، مصادیق فراوانی از این موارد دیده ام.

* برای تقویت طلاب و حوزه های شهرستان ها چه پیشنهادی دارید؟

مهم ترین عامل در تقویت حوزه ها، وجود مدیریت لایق است که از دل همین حوزه ها بیرون آمده و با مسایل و مشکلات حوزه ها آشنا باشد. مسئول و مدیر حوزه علاوه بر دغدغه های علمی طلاب باید دغدغه های معیشتی و اخلاقی طلبه ها را نیز در نظر داشته باشد؛ بنابراین چون کار سنگین است، مدیر باید فردی حوزوی و قوی باشد تا با محدوده های مدیریتی حوزه آشنا باشد. مدیر باید به دروس و محتوای متون حوزه احاطه داشته تا بتواند تدریس اساتید مدرسه را ارزیابی و آنها را هدایت کند. مدیر خوب باید نگران طلاب باشد و کار خود را عبادت بداند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از فعالیت علمی و اخلاقی طلبه ها کسب آگاهی کند، البته اگر بتواند در این عرصه ها حضور خوبی داشته باشد نیازمند دانش و توانایی های جسمانی است. هم چنین نهادهای تصمیم گیر و هدف گذار حوزه نیز باید برای مدیران مدارس دوره های مدیریتی بگذارند تا آنان مدیریت اسلامی روزآمد را فرا بگیرند که اگر این اقدامات صورت گیرد، بازدهی حوزه ها بیشتر خواهد شد.

* نقش ادبیات و علوم پایه تا چه حدی برای پیشرفت و ارتقای مدارج علمی طلاب مؤثر است؟

چون متون دینی ما به زبان عربی است، برای آشنا شدن به کتاب و سنت باید با این زبان آشنا باشیم. زبان عربی ویژگی ها و پیچیدگی هایی دارد که در هیچ یک از زبان های جهان وجود ندارد و به جرأت می توانم بگویم با فرهنگ ترین زبان ها، زبان عربی است و ظرایف بسیاری دارد. با توجه به این پیچیدگی ها، طلبه باید در این زمینه بیشتر کار کند؛ کسانی هم که می خواهند استاد ادبیات عرب شوند، باید همتشان را مضاعف کنند تا از پیچ و خم های زبان عربی با موفقیت بیرون بیایند. هم چنین شاید بتوان گفت اختلاف فتواها در مواردی به عدم شناخت زبان عربی برمی گردد. اگر طلبه عاشق درس باشد و به هدف و رسالت طلبگی نظر داشته باشد، هیچ مانعی و آسیبی نمی تواند جلوی او را بگیرد و او را از تحقیق باز دارد.

* با توجه به نیازهای روز جامعه، متون آموزشی حوزه باید چه ویژگی های داشته باشند تا بتوانند جواب گوی نیازهای مسلمانان، شیعیان و جهانیان باشند؟

منابع اصلی ما کتاب و سنت بسیار عمیق و جامع است، لذا اگر کسی به همین ها احاطه داشته باشد، می تواند پاسخ گو باشد. اگر مفاهیم و اهداف کتاب و سنت درست و عالمانه استخراج شوند، خواهیم توانست بخش عظیمی از پرسش های جامعه جهانی را پاسخ دهیم. با این حال مطالعه کتاب هایی در اطراف این منابع، مانند مدیریت، اقتصاد، علوم سیاسی، حقوق و دیگر علوم انسانی، طلبه ها را در فهم و تطبیق مسایل کارآمدتر می کند.

*در مورد دغدغه های معیشتی که متوجه طلاب است، چه راه حلی را پیشنهاد می نمایند؟آیت الله محمدفاضل بابلی استرآبادی

دغدغه های معیشتی از یک سو واقعا دغدغه است، ولی گاهی تبدیل به نوعی دغدغه کاذب می شوند؛ یعنی وسوسه های شیطانی، عدم توکل و عدم عشق الهی به هدف، مسایل را، خیلی بزرگ می کنند. برای حل این موضوع، باید دوران تحصیل و تبلیغ مرزبندی شود؛ به طوری که هر طلبه ای بداند بعد از پایان فلان مقطع تحصیلی چه قدر کارآیی دارد و در کجا می تواند خدمت کند. در حال حاضر وضعیت جذب اساتید بهتر شده و اگر طلبه ای مستعد باشد، می تواند جذب شده و علاوه بر انجام رسالت خود، حقوقی هم دریافت کند تا قسمتی از دغدغه های معیشتی او رفع گردد. از سوی دیگر طرح هجرت نیز برنامه خوبی است که طلبه در این طرح، هم وظیفه تبلیغی خود را انجام می دهد و هم حقوقی دریافت می کند تا در کنار شهریه اش بعضی از مشکلات مالی او رفع شود، ولی در ابتدا باید مرزبندی های لازم در دوران تحصیل محقق شود تا اگر طلبه ای در یک مقطع تحصیلی، خود را قادر به انجام کاری بداند، جذب آن شود.

* آیا امکانات رفاهی و آموزشی طلاب و مکان آموزشی حوزه های شهرستان ها را مطلوب می دانید؟

فارغ از امکانات رفاهی، امکانات آموزشی نیز در اکثر شهرستان ها وضع مطلوبی ندارد، اما به خاطر سطح زندگی خانوادگی طلاب، قبل از ورود به حوزه ها امکانات رفاهی مدنظر نیست، بلکه عمده نیاز نگران کننده در شهرستان ها، امکانات آموزشی مانند نبود استاد توانمند و برجسته است که باید این مشکل حل شود و سروسامان یابد.

*کتب اخلاقی مورد نیاز طلاب از آغاز ورود به حوزه را بیان فرمائید؟

از زمانی که بنده وارد حوزه شدم، نه کتاب اخلاقی نه برنامه اخلاقی و نه استاد اخلاقی داشتم. اساتید گذشته درس اخلاق نمی گفتند، بلکه خودشان اخلاق مجسم بودند و اگر درس اخلاقی هم می گفتند به صورت خصوصی بود. احادیث حضرات معصومین علیهم السلام را بهترین کتاب اخلاق می دانم، چون در ارایه مباحث اخلاقی هیچ نقصی ندارند و بسیار غنی می باشند. علاوه بر کتاب های حدیثی، اساتید و فضای معنوی حوزه ها نیز درس های اخلاق هستند که بسیار می توانند طلاب را از جهات اخلاقی، رشد دهند. هم چنین کتاب های اخلاقی خوبی مانند معراج السعادة، جامع السعادات و منازل الاخرة هر چند کاستی هایی دارند ولی می توانند مورد استفاده قرار گیرند.

* با توجه به این که حضرتعالی سالیان زیادی در تدریس و تربیت طلاب تجربه کسب نموده اید، بهترین روش مطالعه و تدریس جهت پیشرفت طلبه را چه می دانید؟

استاد باید به مسایل کتاب درسی احاطه داشته باشد؛ علاوه بر آن، هم استاد و هم شاگرد باید پیش مطالعه داشته و تلاش بیشتری کنند و اضافه بر درس ها و متون برنامه های حوزه، کتاب های موازی با همان درس ها را مطالعه کنند تا هضم متون درسی آسانتر گردد، مراجعه به احادیث، آیات و اشعار عربی نیز می تواند در این مسیر، بسیار کارگشا باشد.

* چه توصیه ای به طلاب و حوزه های علمیه دارید؟

تلاش طلاب در تحصیل علم، تقوا و خداشناسی باید مضاعف گردد. قرآن در رابطه با انجام وظایف، تقسیماتی کرده و وظایف انسان را مرحله بندی کرده که یکی در انفاق مالی و دیگری در رشد معنوی است. مرحله اول رشد معنوی، عمل صالح است که کار ساده و آسانی است و بسیار هم به آن سفارش شده ، مرحله دوم رشد معنوی، سعی است لیس للانسان الا ما سعی. مرحله سوم رشد معنوی، جهاد است. از این سه مرحله، دو مرحله، اول و دوم خوب و مفیدند ولی سعادت انسان را تضمین نمی کنند. ولی جهاد، سعادت انسان را تضمین می کند. عمل صالح به معنای اختصاص بخشی از اوقات خود به انجام واجبات است، ولی سعی بالاتر از عمل صالح است که علاوه بر انجام واجبات، مستحبات را نیز شامل می شود و جهاد بالاتر از همه اینها است که فرصت سازی می کند و هدف را تضمین می کند. مثلا خواب و استراحت را کم می کند تا بتواند خدمات علمی، فرهنگی و اجتماعی بیشتری داشته باشد؛ یا برای انجام یک امر مهم مدتی بیدار می ماند تا بتواند به هدفش برسد. حوزه ها و عناصر حوزوی باید تلاش کنند تا انفاق مالی و رشد معنوی در هر سه مرحله، عمل صالح، سعی و جهاد ظهور کنند و جامعه انسانی را به سرمنزل مقصود برسانند.

* از مراجع عظام و شورای عالی حوزه و مرکز مدیریت جهت تقویت حوزه های علمیه و پیشرفت طلاب چه انتظاری دارید؟

حوزه های قدیم از یکدیگر خبر نداشتند و هر کسی برای خودش کار می کرد. لذا این شورای مدیریت و برنامه های آن بسیار خوب و مفید است و بنده شخصاً راضی هستم. ما به چشم احترام به این مجموعه نگاه می کنیم و امیدواریم شورای عالی و مرکز مدیریت موفق تر باشند و توانشان در خدمت رسانی، نظارت و کمک های علمی، اخلاقی و فرهنگی بیشتر گردد. البته انتظارات ما و دیگران مرز ندارد، ولی باید انتظارات مطرح شود تا نواقص و نقاط قوت روشن شود. به نظر بنده 10 سال برای دروس سطح زیاد است؛ چون طلبه ای که حداقل در 18 سالگی دیپلم وارد حوزه می شود، باید 10 سال دروس سطح را بگذراند و اگر با موفقیت اینها را طی کند در سن 28 سالگی وارد درس خارج خواهد شد. وقتی رویه این باشد نه تنها حوزه جاذبه خود را از دست می دهد، بلکه دافعه نیز پیدا می کند و ریزش درونی می یابد و طلبه ها در حالت خوش بینانه به سازمان هایی مانند عقیدتی سیاسی ها، قوه قضائیه و دیگر نهادها میل پیدا می کنند و جذب آنها می شوند. لذا پیشنهاد می کنم 10 سال به 7 سال کاهش یابد؛ یعنی سه سال اول مقدمات دو سال شود؛ پایه های 4 و 5 و6 نیز دو سال شود و پایه های 7 و 8 و 9 و 10 هم مجموعاً سه سال شود که همین 7 سال کفایت می کند. ما الان بسیاری از درس ها را در دی، بهمن یا اسفند تمام می کنیم، حالا وقتی امتحانات به خرداد سال بعد کشیده شود، در این مدت طلبه چکار کند. بسیاری از آموخته هایش را فراموش کند، پس به عنوان مثال وقتی ما پایه چهارم را در اسفند ماه تمام کردیم، می توانیم امتحان آن را در فروردین بگیریم و پایه پنجم را شروع کنیم و در شش ماه آن را تمام کنیم و بعد از آن در زمستان پایه ششم را شروع و در آخر بهار سال بعد آن را تمام کنیم؛ که با این کار عوض این که این سه پایه در سه مرحله 9 ماه هم خوانده شود، در 3 مرحله 6 ماهه خوانده می شود. پیشنهاد دیگرم این است که شورای مدیریت به مدارس اجازه دهد هر پایه ای که در مدت 6 ماه تمام می شود، امتحان آن را خود مدارس بگیرند تا طلبه آموخته های خود را فراموش نکند و با فراغ بال وارد پایه بعدی در بهار سال بعد شود و یا حداقل اجازه دهند مدارس به صورت آزمایشی این کار را انجام دهند و مرکز مدیریت نیز بر امتحانات نظارت کند. البته نباید این برنامه برای طلابی که نمی توانند و یا نمی خواهند با برنامه مذکور جلو روند، اجباری شود. برای بعد از سطح نیز باید فکری کرد و در دروس خارج، برنامه حضور و غیاب و امتحان جدی گرفته شود. هم چنین دروس باید مقطع بندی باشد تا در پایان هر مقطعی امتحان آن گرفته شود، این کار هم وضعیت علمی طلاب را بالا می برد و هم آرامش روحی به آنها می دهد. مراکز تخصصی نیز لازم است، ولی چون حساب شده نیست، به یک آفت و آسیب تبدیل گردیده، وقتی طلبه ای با اتمام پایه 6، وارد یکی از مراکز تخصصی می شود، نمی تواند استاد حوزه شده و رسائل و مکاسب درس دهد. به نظر من باید اینها را حداقل از سال دوم دروس خارج جذب کنند و درصد خاصی برای جذب به این مراکز اختصاصی دهند تا بقیه طلاب در حوزه به صورت سنتی بمانند و نیازهای حوزه قم و شهرستان ها را تأمین کنند. مطمئناً وقتی کسی وارد تخصصی تبلیغ می شود، از تفسیر و کلام باز می ماند، لذا باید تدبیری برای رفع این آسیب ها کرد. تعطیلات تابستانی نیز باید کم شود. زمان ما، درس فقط در ایام تبلیغی تعطیل بود که اساتید در وقت های دیگر آن را جبران می کردند.

* شما سالیانی در قم کرسی تدریس داشتید، ولی این جایگاه علمی را جهت تربیت طلاب شهرستان ترک نموده اید، آیا به اهدافی که داشتید رسیده اید؟

حضور در شهرستان ها برای هر کسی مفید و ضروری است. در سال 54 که بنده وارد حوزه علمیه بابل شدم، چون در آن زمان دادگاه نبود، مردم به روحانیت مراجعه می کردند؛ ما نیز حکم می دادیم و احکام شرع مقدس را اجرا می کردیم، حتی می توانستم کارهای رسمی و دولتی بگیرم، اما هیچ چیز مرا به اندازه حضور در حوزه راضی و تأمین نمی کرد. بنده از کار خودم راضی هستم، ولی شرایط حوزه ها طوری است که انتظارات را برآورده نمی کند، بنابراین راضی ام ولی قانع نیستم و انتظاراتی که داشتم و دارم، برآورده نشده و نمی شود.

*شما به کسانی که می توانند در شهرستان ها منشأ اثر باشند چه توصیه ای می فرمائید؟

ائمه جمعه، مبلغین و همه کسانی که از حوزه ها برخاسته و منشأ اثر هستند، باید مردم را با خدا آشنا کنند؛ وقتی خدا مطرح شود اختلافات و درگیری ها کم می شود و مفاسد کاهش می یابد. در این راستا باید تمام عناصر جامعه اعم از حوزویان و نهادهای دولتی مانند سازمان تبلیغات، وزارت ارشاد و آموزش و پرورش و دیگر نهادهای فرهنگی به وظیفه خاص خودشان عمل نمایند و فضای آلوده فیزیکی و معنوی جامعه را پاک کنند تا فعالیت های حوزویان و عناصر فرهنگی و دینی، مفید و تأثیرگذار شوند. روحانی مسئول دین، سیاست، اقتصاد و معیشت مردم است و اگر در هر کدام از ساحت های اجتماعی، آسیبی بر مردم وارد شود، علما و روحانیون مسئول هستند. اگر روحانی برای مردم بسوزد و دغدغه مردم را داشته و برای آنها کار کند، مانند شمعی می شود که مردم پروانه وار دور او جمع می شوند و برای او می سوزند.

* چگونه می توان زمینه های هجرت علمای برجسته به شهرستان ها را فراهم نمود و در این راستا به حوزه علمیه قم و شورای عالی حوزه چه توصیه ای دارید؟

عده ای از علمای برجسته، محقق و عده ای نیز مؤلفند و عده ای هم از اساتید مبرز سطح عالی و خارج هستند، اگر چه مطمئناً وجود این اساتید فضای فعلی قم مفیدتر می باشد، اما ضروری است که زمینه حضور استاد سطوح عالی حوزه در شهرستان ها فراهم گردد و هر استانی حداقل چند سال درس خارج داشته باشد تا فارغ التحصیلان دوره سطح در این درس های خارج تحصیل کنند و بار علمی خود را بگیرند. یک عده از علما نیز هستند که ذوق برخورد با مردم را دارند و درب خانه آنها برای مردم باز است و همیشه نگران مردم اند؛ رفتن این گونه افراد به شهرستان ها ضروری و مفید است، ولی باید زمینه های آن را به وجود آورد. حضور این افراد باعث می شود مردم مشکلات خود را با آنها در میان بگذارند و به تدریج مشکلاتشان رفع شود.

منبع:هفته نامه افق حوزه

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha